«میراث آلبرتا ۱، ۲، ۳»، « ۳۳ سال سکوت»، «الف الف پاریس»، «انقلاب جنسی۱ و ۲» فهرست فیلمهای مستندی است که «حسین شمقدری»را در چندسال اخیر به مستندسازی برای زدن حرفهای مگو تبدیل کردهاست. مستندهایی که مدیران سازمانی برای پخش آنها کمتر رغبت نشان دادند. مستند انقلاب جنسی ۱ در سال ۹۶ با استقبال خوبی در شبکههای اجتماعی روبرو شد. مستندی که از خط قرمزهای کلیشهای زیادی عبور کرد و به روابط عاطفی، بلوغ، آزادی و رفتارهای جنسی در غرب پرداخت. در مستند دوم با تغییر راوی و حضور «محمد دلاوری» تمرکز خود را روی رفتار غرب با زنان در گذشته، موجهای فمنیستی و تاثیر آن در جامعه غربی گذاشت. موجی که به گفته سازندگان انقلاب جنسی، کشور ما در ابتدای راه آن قرار دارد. موضوعاتی که همواره رسانه ملی از آنها فرار کرده و هیچگاه نتوانسته در این موارد محتوای درستی را به مخاطب منتقل کند.
انقلاب جنسی ۲ از موضوعات مورد بحث کاربران در شبکههای اجتماعی است و سازندگان آن بارها روی خرید قانونی آن تاکید کردهاند و این موضوع بهانه خوبی برای گفتگو با «حسین شمقدری» کارگردان و «محمدرضا دلاوری» راوی این مستند شد. حاصل این گفتگو را بخوانید.
چند روز گذشته خبر انقلاب جنسی ۲ بعد از انقلاب جنسی ۱ دوباره خبرساز شد. ما شما را بیشتر با میراث آلبرتا می شناسیم. دغدغه انقلاب جنسی از کجا شروع شد؟ مستندی که خط قرمزهای زیادی را رد کرده است.
شمقدری: بعد از میراث آلبرتا ما مستند ۳۳سال سکوت را هم ساختیم. بعد از انقلاب جنسی ۱ هم مستند حمزه غالبی را راجع به فتنه ۸۸ را ساختیم که مستند متفاوتی بود. در بحث مهاجرت نخبگان ما همه حرف هایمان را زدیم و میخواستیم درباره آمریکا حرف بزنیم که خود آمریکا هم موضوع مهمی است. اما نتوانستیم ویزا بگیریم و رد شدیم. ترامپ هم که آمد برای بار سوم هم ریجکت شدیم تا پرونده میراث آلبرتا مختومه شود. بحث بحران جنسی در مستندهای دیگر هم مطرح شد. برای ما هم مهم بود. اما بیان رایج بحران جنسی در مستندات دیگر را دوست نداشتیم. بیانی که میخواست بگوید اوضاع خراب است. اما ما میخواستیم نوع دیگری بگوییم. ما در سفر به کشورهای مختلف به یک تحلیل و شناختی رسیدیم و فکر کردیم با این شناخت میتوانیم حرف جدیدی درباره بحران جنسی بزنیم و این شد که این مستند ساخته شد. قبل از ما هم گفتند و ما هم گفتیم و جامعه شناسان هم معتقدند که در زمان فعلی ما یک بحران جنسی شدید را در کشور تجربه میکنیم که میتواند منجر به انقلاب جنسی شود. عدهای میگویند انقلاب جنسی شده، عدهای میگویند هنوز نشده است. در هر صورت شرایط بحرانی است و باید نسبت به آن عمیق شد و کار کرد و فیلم مستند وظیفهاش این است که عمیق حرف بزند و به نظرم انقلاب جنسی این کار را کردهاست. از اینجا به بعد کار شما خبرنگاران و جامعهشناسان است که روی این قضیه بیشتر کار کنند و جایش دیگر در مستند نیست.
عدهای معتقدند در این دو مستند موضوع به صورت خیلی گذرا بررسی شدهاست و جا داشت شما موضوع را بیشتر باز کنید و دربارهاش حرف بزنید. این نقد را قبول دارید؟
شمقدری: این بحثها جایش توی مستند نیست و جایش بیشتر در همایشها و هماندیشیهاست. اینکه به یک سکانس از انقلاب جنسی که درباره حجاب و آرایش است اشاره کنند و این بار آنها بخواهند که درباره موضوع به صورت مفصل حرف بزنند.
بازخوردها نسبت به انقلاب جنسی ۱ چطور بود؟
شمقدری: یک دشمن زیاد داشت ولی خطشکن خوبی بود. انقلاب جنسی ۱ واقعا در بیان و فرم خود خط شکن بود و توانست حرکت جدیدی ایجاد کرد که انقلاب جنسی ۲ هم بتواند ادامه آن مسیر را برود.
عدهای معتقدند که فضا بهگونهای ست که گویا فقط شخص شما میتوانید به این خط قرمزها نزدیک شوید و این امکان برای بقیه مستندسازها فراهم نیست.
شمقدری: بالاخره این هم سوالی ست که باید جواب داد. در نزدیک شدن به خط قرمز یا نزدیک شدن به حرفهای مگو انقلاب جنسی واقعا خطشکن بود. اما ما از جایی کسب اجازه نکردیم به غیر از یکسری خط قرمزهای دینی که این اجازه را از مراجع و صاحبنظران گرفتیم. از روز اولی که میخواستیم میراث آلبرتا را بسازیم خود من تا به حال خارج از کشور نرفته بودم و برایم سوال بود وقتی میخواهم با یک خانم مصاحبه کنم چطور این کار را بکنم؟ میتوانم سرم را بالا بگیرم؟ یا اینکه باید سرم را پایین بیندازم؟ (میخندد) یک حکمی گفتند که نشنیده بودیم. گفتند نگاه کردن به زن بیباک یعنی زنی که حجاب برایش مهم نیست اشکالی ندارد. البته ریبه جای خودش را دارد. هرکاری کنی که حس میکنی به گناه میافتی اشکال دارد.
دلاوری: یعنی شما نباید بیباک باشی! (می خندند)
مخاطب وقتی مستند را میبیند به خصوص اگر در ذهن خودش پیش فرضی هم داشته باشد به خودش میگوید چقدر این مصاحبه با خانمهای خارجی روی مستند مینشیند و این شائبه را به وجود میآوردکه این جوابها از قبل به مصاحبه شونده دادهشدهاست. چقدر این مصاحبهها واقعی و چقدر گلچین شدهاست؟
دلاوری: طبیعیست که به آدم خارجی نمیشود گفت که چنین چیزی را بگو. در داخل کشور هم همینطور است چون به آن آدم بر میخورد. آدمها انقدر رشدیافته هستند که نخواهند چنین کاری کنند. اما سوالها خیلی هوشمندانه توسط حسین طراحی شده بود و شناخت زیادی هم وجود داشت. البته ما باهم در این مورد حرف میزدیم و پیشبینی میکردیم که چه جوابهایی به ما خواهند داد. به نظر من این چیزی که شما میگویید به درست طراحی شدن هر سکانس و پلان و درست طراحی شدن هر سوال بر میگردد و البته بین ما هم همفکری خوبی اتفاق افتاد.
مخاطب چه در انقلاب جنسی ۱ و چه در انقلاب جنسی ۲ از برخی جوابهای مصاحبه شونده شگفت زده میشود. به خصوص در پایان انقلاب جنسی ۲ که آن مادر هلندی آن حرفها را درباره خانواده و خداوند میزد. این شگفتی برای خود شما هم پیش آمد؟
دلاوری: کاملا
شمقدری: من کپ کردم! آقای دلاوری از خانم میپرسد که ممکن است شما بعدا به مشکل اقتصادی بخورید. چون پاره وقت کار می کنی و اگر این کار را از دست بدهی ممکن است کاملا به شوهرت وابسته بشوی. چون در بحرانهای اقتصادی شغلهای پارهوقت ممکن است کارشان را از دست بدهند. من به عنوان یک مسلمان توقع داشتم بگوید نه اینطور نیست و من و همسرم با هم تعامل کردیم. اما آن خانم سریع گفت ما خدای قدرتمندی داریم که از ما محافظت میکند! من اصلا چنین توقعی نداشتم و به خودم گفتم چی گفت!
این خانواده چطور انتخاب شدند؟
دلاوری: نحوه شناخت خیلی بانمک بود. هوا خیلی سرد بود و ما اصلا انتظار نداشتیم کسی بایستد و همه میلرزیدند. یک نفر آمد و گفت چی شده؟ گفتیم ما میخواهیم با یک خانواده گفتگو کنیم. آن آقا هم گفت: خب باشه من هماهنگ میکنم و به خانه ما بیایید. در اروپا این خیلی عجیب است. در ایران هم عجیب است. واقعا نحوه آشنایی کاملا تصادفی بود.
در مستند نشان میدهد که جامعه سوئیس و هلند به موج چهارم فمنیستی رسیدهاند و نرخ باروری و رشد در آنها بیشتر شدهاست. آیا میتوان حرفهای آن خانم هلندی را به کل یا اکثریت جامعه هلند یا سوئیس بسط داد؟ آیا باقی زنان آن جامعه هم اینطور فکر میکنند؟ یا شما زیادی خوب آوردید؟
شمقدری: من قاعدهای دارم که اگر خودت صحنهای را که فیلمبرداری میکنی دوست داری مخاطبت هم دوست دارد. آن لجظه برای خود من خیلی تاثیر گذار بود وقتی آن خانم در هلند گفت ما خدای قدرتمندی داریم که از ما محافظت میکند، این جمله از این خانم برای من از صد روحانی که در این باره حرف بزنند تاثیرش بیشتر بود. اتفاقی که در غرب افتادهاست این است که زندگیها همه ۵۰ -۵۰ هست. طبق آمارهای انجام شده زنان با کار تمام وقت به ۸۰ و ۹۰ درصد هم رسیدهاست. اما این رویه در هلند و سوئیس از سال ۲۰۱۲ برعکس است. باز هم این موضوع حداقلی است. چه برسد به اینکه یک خانم اینطوری بگوید. کم مانده بود اشهد بخواند (میخندد) این سوژه واقعا خاص بود و علت قرار گرفتن این سوژه دراماتیک بودن آن است. یکی از کارگردانهای بزرگ میگوید:«واقعیت درام ندارد» این چالش بزرگی است که همه مستندسازها دارند. چون از یک طرف میخواهند واقعیت را روایت کنند از طرفی هم دارند فیلم میسازند. حالا ممکن است یک مخاطب عام فکر کند همه زنان هلندی اینطور فکر میکنند. البته فیلم میگوید که اکثر زنان هلندی و سوئیسی ۵۰ -۵۰ کار میکنند؛ اما این روند در سوئیس بیشتر شدهاست. من هم به عنوان فیلمساز حاضر نیستم درام فیلمم را خراب کنم.
دلاوری: طبق تجربهای که من از زندگی در اروپا داشتم. خانه داری و بچه بزرگ کردن مثل جامعه ما کار چیپی به حساب نمیآید. در ایران بعضی خانمها ترجیح میدهند یک منشی درجه سوم در مطب یک دکتر باشند تا به آنها نگویند خانهدار. اخلاقی که در ایران است اخلاق عجیبی است. آنجا وقتی از کسی میپرسی چندتا بچه داری با غرور میگوید ۴ فرزند. کسی با خجالت نمیگوید. میل به خانواده در آنها بسیار زیاد است. انگار فرهنگ غالب در کشور ما از خود اروپا اروپاییتر شدهاست.
فکر میکنید دلیلش چیست؟
شاید بخشی از این دلیل در نیمه اول فیلم دربارهاش صحبت شد. چون شان یک زن خانهدار در دورانی از کشورما تخریب شدهاست. یک دورانی در کشور ما زنی که تعداد بچههایش زیاد بوده در فیلمها و کتابها و فرهنگ عمومی تحقیر شدهاست. این چنان در وجودش نهادینه شدهاست که ترجیح میدهد یک کارمند معمولی باشد اما خانهدار نباشد.
مستند میخواهد بگوید ما در ابتدا راهی هستیم که آنها شروع کردند و آنها در حال حاضر در مرحله چهارم هستند. یعنی ما هم داریم به سمتی میرویم که آن فروپاشی را تجربه کنیم و به این نتیجه برسیم که گذشته بهتر بود. الان ما کجا ایستادهایم؟
شمقدری: درباره پدیدههای جامعه شناسانه نمیتوان قطع به یقین صحبت کرد. ولی نشانهها شبیه به هم است. به نظرم در حالت عادی هرکس به مادر بودنش افتخار میکند. این در شرایط غیر عادی ست که با افتخار نمیگوید من مادر ۴ بچه هستم. این نشانه غیرعادی بودن جامغه ماست. همانطور که در غرب یک زمانی بودهاست که شما نشانههایش را در انقلاب جنسی ۱ و ۲ میبینید. غرب یک تجربه است. عدهای میگویند ما برای اینکه به موج چهارم برسیم باید همه مراحل را تجربه کنیم و حالا مستند یک سوال مطرح کردهاست که آیا شما قبول دارید که باید همان مسیر را برویم؟ شاید مسیر دیگری وجود دارد.
دلاوری: البته باید به زنان جامعه ما هم حق داد. به جریان زنی که حرفهایش شنیده نمیشود. جریان زنی که به این نتیجه رسیده که نمیخواهد حجاب داشته باشد. زنی که میگوید نمیخواهم پشت پرده بنشینم آن وقت شما این همه موقعیت خوب داشته باشید. زنی که می خواهد یک موقعیت تثبیت شده داشته باشد اما دیده نمیشود. همه این دیده و شنیده نشدنها تبدیل به یک بمب میشود که میخواهد منفجر شود پس ممکن است رفتارهای غیرعقلانی از او سر بزند. مثل اتفاقی که برای زن غربی افتاد که گفتاصلا از همه مردها بدم میآید. من اصلا نمیخواهم بچهدار شوم. شاید این مستند انقلاب جنسی میخواهد هشداری بدهد که اگر حرفهای این افراد شنیده نشود میتواند در ایران هم به این رفتارهای غیرعقلانی منجر شود کما اینکه شدهاست. اما اگر امکانی فراهم شود که او هم بتواند خواستههایش را مطرح کند شاید جلوی این اتفاقات گرفته شود.
شما در پایان انقلاب جنسی ۱، صیغه و ازدواج موقت را به عنوان راهکار ارائه دادید. اما در انقلاب جنسی ۲ چنین چیزی حرف نمیزنید. واقعا راهکار چیست؟ اگر نخواهیم آن چهار مرحله فمنیست را بگذرانیم باید چه کار کنیم؟
شمقدری:اگر از قسمت اول اینطور برداشت میشود که صیغه و ازدواج موقت یک راهکار است که خب ضعف قسمت اول است. چون آنجا فقط آمده که بگوید اسلام نگاهش نگاه افراطی ضد ارضای به موقع نیاز جنسی نیست. ما با پدیده دوستپسر و دوستدختر در غرب آشنا میشویم که در غرب و در جای خودش پدیده درستی هست تا افراد عقدهای نشوند. اما اگر اینطور برداشت شده که راهکار ازدواج موقت است که ضعف کار است. آخر ازدواج موقت در چه جامعهای؟ ما فقط میخواستیم بگوییم اسلام این است. حالا این راهکار است. ما در انتها با مردم کوچه و خیابان حرف میزنیم و میبینیم کسی قبول نمیکند. اما اصولا راهکار مشخص دادن در فیلم مستند صحیح نیست. ما باید یک شمای کل از حل مسئله را بگوییم و تنها نشانههایی از راهکار را نشان بدهیم. اما در کل جامعه ایران به خاطر پیچیدگیهای منحصربهفرد خودش نمیشود نسخه مشخصی داد و باید روی این موضوع علما و مراجع فکر کنند. اتفاقا مستند باید با سوال تمام شود و انقلاب جنسی ۲ با سوال تمام میشود که از این لحاظ پخته تر است.
راوی انقلاب جنسی ۲ زبان طنزی در مقایسه با انقلاب جنسی ۱ دارد. آیا این زبان طنز انتخاب خودتان بود؟
دلاوری: من به خاطر پیشینه صرفا جهت اطلاع هرجایی که میروم همه به همان چشم به من نگاه میکنند. یک نفری هست که حرفهای اینطوری میزند. حسین هم خیلی تاکید داشت. راستش خودم احساس میکردم که نکند دارم لوس بازی در میآورم. یک جاهایی اتود زدیم و دیدیم بد نشد و بچهها هم نظرشان این بود که خوب است. البته هنوز هم این ترس را دارم. وقتی شما خبر میگویید اگر حرکتی انجام دهید بیننده حس میکند که میخواهد چیزی به او القا کنید. من در صرفا جهت اطلاع هم سعی کردم به گونهای رفتار کنم که اینطور به نظر نیاید که من با خندیدن به حرف یک نفر حرف او را رد میکنم. خود حرف خودش این قابلیت اثبات را داشته باشد و فقط من یک نمکی به پلاتو اضافه کنم. اینجا سعی کردم این موضوع اتفاق نیفتد چون ممکن بود حس منفی به مخاطب منتقل کند. اما الحمدلله بازخوردها خیلی مثبت بود.
بعد از چند مستند چه شد که تصمیم گرفتید راوی دیگری برای مستند انتخاب کنید و آقای دلاوری به کار اضافه شد؟
شمقدری: در شروع کارهای مستند و کار «یزدان تفنگ ندارد» برای روایت یکی از بچهها را گذاشتیم و خوب بود. در کار بعدی گفتم خودم می ایستم چون یک نوع سبک مستندسازی است و گفتم اینطوری برویم و همینطور هم ماند. یعنی اصلا قرار نبود که من همیشه راوی باشم چون من اصلا راوی تخصصی نیستم. تا اینکه به آقای دلاوری رسیدیم. اوایل هم در رویایمان بود که آقای دلاوری با ما کار کند و اصلا نمی دانستیم آبمان توی یک جوب میرود یانه(می خندد) اما اولین جلسه که قرار گذاشتیم و برخوردشان را دیدم و ذوقشان را نشان دادند ما هم از خدا خواسته همکاری را آغاز کردم. یک نکته دیگر وجود دارد که مستندساز و خبرنگار خیلی مشابه هستند. اگر راوی بازیگر بود جواب نمیداد. خبرنگاری یک نوع فکر به همراه دارد و به همین خاطر عدهای به این سبک مستندها میگویند مستندهای خبرنگارانه. برای همین همکاری با آقای دلاوری خیلی درست بود و نتیجهاش را دیدید.
دلاوری: من از خبر که بیرون آمدم، اتفاقا سودای کار مستند داشتم. از قضا دوستان زنگ زدند و برای «کارخانه جهان» که درباره چین است را کار کنیم. اتفاقا من موضوع چین و فرآیند توسعه در چین را بسیار دوست داشتم و از قبل خیلی علاقه مند بودم. این دوستان را هم میشناختم و کارهایشان مثل ۳۳ سال سکوت را دیده بودم. در کارخانه جهان همه چیز خوب پیش رفت و با هم هماهنگ شدیم و کارهای دیگری هم کردیم و دیدیم هم افزایی خوبی وجود دارد. من در کار تلویزیونی هم خیلی سختگیرم و دیدهاند که باید حتما نریشنها را خودم بنویسم و دیدم که حسین این دقتها را دارد و خوب مینویسد.
شما نشان دادید تصوری که در کشور ما از غرب وجود دارد با واقعیت غرب متفاوت است. چرا این تجربه توسط کسانی که غرب را به خوبی دیدهاند و در آن زندگی کردهاند منتقل نشدهاست؟ حالا که معتقدید غرب این تغییرات را داشته چقدر انتظار دارید که مستند شما این موضوع را به مخاطب منتقل کند؟
شمقدری: به نظرم اگر این تغییر را در غرب یا حتی در فیلمهایشان مثل همین کبرا۱۱ میبینیم نشان دهیم. در همین سریال دیدهایم بچه را در محل کار پلیس می آورند. اما به علت مشکل بیهویتی که در زنان به وجود آمده باعث شده که اصلا این مسائل را نبیند و متوجه نشود. مستند ما به نظرم مهمترین کاری که کرده این است که میگوید ما این موضوع را درک میکنیم. مثل پرده کشیدن هنگام سخنرانی در مسجد که گفتیم. وقتی آقای قاسمیان این حرف را زد من توی دلم گفتم بالاخره یکی این حرف را گفت و خوشحال شدم.
دلاوری: پیش از این کسانی که درباره جامعه اروپا صحبت کردند آنقدر بد گفتند که این موضوع را مضمحل کردهاند. یعنی گفتهاند میزان تجاوز جنسی در اروپا بالاست. اروپاییها همه تبدیل به کالای جنسی شدهاند. حالا بیایید ما خوب باشیم و بچهداری کنیم! یعنی برای اینکه حرف خودش را بزند، صدتا نسبت بیربط دادهاست و تصویر کاملا غلط میدهد و بیاعتمادی ایجاد میکند. مخاطب فکر میکند الان از دم فرودگاه همه چیز آغاز میشود. اما اصلا چنین نیست کما اینکه روابط زن و مرد آنقدر که در اروپا و آمریکا سامانیافته است در کشور ما نیست. آنقدر که یک خانم اروپایی در محل کارش در جای خودش است و درست کار میکند و از قضا قصد خودنمایی ندارد بعضی خانمهای ایرانی اینطور نیست. یکی از محاسن این فیلم این است که نمیخواهد صرفا بگوید اروپا جای بدی است. میخواهد بگوید او هم یک مشکلاتی دارد تو هم یک مشکلاتی داری. او یک تجربه هایی دارد میخواهی تجربهاش را تکرار کنی؟ فرهنگ غرب ستیزی در ایران تبدیل به چیز عجیب و غریبی شدهاست. هرکس رفته و برگشته و گفته رانندگیشان خوب است میگویند غرب زدگی شده ای و دچار تهاجم فرهنگی شدهای! این غرب ستیزی ناشیانه و بیدلیل یکجور غرب پرستی ناشیانه را هم به دنبال داشتهاست.
وارد بحث خرید قانونی فیلم شویم. در این مدت شما روی خرید قانونی فیلم خیلی تاکید داشتید و در فضای مجازی در این باره تبلیغات زیادی شد. باتوجه به اینکه فرهنگ خرید قانونی فیلم در کشور ما درست جا نیفتادهاست. آیا از فروش فیلم تا اینجای کار راضی بودید؟ به اصطلاح خرج کار درآمدهاست؟
در مقدمه بگویم «آرمان مدیا» متشکل از جمعیست که از دانشگاه شریف شروع شد. تیمی هستیم که همه باهم کار میکنیم. اکثرا در کارها من دیده شدهام اما کارگردانی هم تیمی انجام میشود. این تیم خصوصی است و خدا رو شکر توانسته رو پای خودش بایستد. انقلاب جنسی را چه ۱ و چه ۲ هیچکس حمایت نکرد. ما طرحش را به جاهای مختلف دادیم اما کسی قبول نکرد. برای همین ما قسمت دوم را با پول قرضی ساختیم. آقای دلاوری هنوز یک ریال هم از ما نگرفته است. در حالی که آقای دلاوری هرشب روی آنتن تلویزیون اجرا داشتند و از این لحاظ ضرر کردند. اینکه میگویید چرا انقدر تاکید دارید به خاطر همین موضوع است. چون ما با پول قرضی رفتیم و این کار را ساختیم و الان به جایی رسیدهایم که میتوانیم بخش خوبی از قرضها را بدهیم و خوشبختانه توانستیم در روز اول فروش رکورد بزنیم و مبلغ ۱۲ میلیون تومان فروختیم. برای همین از همه کسانی که آمدند و لینک خریدند و برای کار پست گذاشتند و همه افرادی که کمک میکنند که فرهنگ سینمای مستقل ایجاد شود تشکر می کنم. به نظر من سینمای مستقل تنها راهی است که میتوان در آن حرفی زد و برای مشکلات مملکت گام برداشت. چون من به عنوان فیلمساز وقتی برای یک ارگان کار بسازم دستم بسته است. نکته جالب درباره انقلاب جنسی این است که خبر این مستند در همه خبرگزاریها بایکوت است. اما در این بایکوت خبری در شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام و توییتر خود مخاطب تبلیغ کرد و این یعنی شکستن آن هژمونی که با پول به وجود آمدهاست.
هزینه انقلاب جنسی ۲ از چه قرار است؟
سفر ما حدود ۳۰ میلیون هزینه داشت و با دستمزدها حدود ۷۰ میلیون شد.
چرا مستندهایی از این دست را هیچوقت در صداوسیما نخواهیم دید؟ نه تبلیغ نه تیزر و نه حتی هیچخبری. خودتان میل پخش ندارید یا اینکه مشکل از جای دیگر است؟
دلاوری: خب بهتر است من بروم (میخندد)
شمقدری: واقعیت این است که من از صداوسیما دلم خون است. خبرگزاری اگر پوشش نمیدهد میگوییم به سیاستش نمیخورد. اما صداوسیما رسانه ملی است. من در دیداری که با رهبری داشتیم هم گفتم که تلویزیون فیلمهای ما را نشان نمیدهد. اگر هم نشان دهد در شبکههایی که حیاط خلوت تلویزیون است نشان میدهد. من شبکه مستند و افق را حیاط خلوت میدانم چون شبکه اصلی نیست. هر اتفاقی که برای این نظام بیفتد یکی از مقصران اصلی اش صداوسیما است و صداوسیما بحرانهای کشور را تشدید میکند. یک زمانی کارهای خوبی تولید نمیشد که پخش شود. اما الان کارهای خوبی ساخته میشود و مشکل پخش آنهاست چون مسئولین میترسند پخش کنند. اما ما ترسی نداریم و دنبال سینمای مستقلی هستیم که بتواند حرفش را بزند. یکی از دلایل اینکه ترس ندارم این است که احساس میکنم رهبری پشت این حرف است. من معتقدم انقلاب جنسی ۱ جایش در تلویزیون نیست. اما انقلاب جنسی ۲باید از تلویزیون پخش شود. میراث آلبرتا باید پخش شود. اما این اتفاق متاسفانه نمیافتد و به بحرانها دامن میزنند و مسئولین قطعا مدیون خون شهدا هستند.
*مهر
ارسال نظر